چون به لیلائی شدن گشته دچار این قلب ما
جور شیدائی شدن باید کشد یک لا قبا
ابر باران زای حسم درتنیده با غبار
رعد طوفان زای جسمم در اختفا رفته کُما
غرش طوفانیم شاید زند برقی به ابر
بارش آب و گلم شاید دهد رنگ حنا
اختیاری من ندارم دلبر من عاقل است
انحنای چشم او هرگز ندارد رد پا
رازداری من ندانم دلربایم قائل است
خونبهای راز من، جزئیست از رمز شفا
چون هویدا شد حبیبم بر سرای قلب عشق
رخت بستم بر حبیب آبادگان، رخت قضا
پسگرایان را چنان برهم زدن عهدم شده
جمله، وزن و قافیه مرهم زدن هم هکذا
مرغ باغ عشق گشتم در همین ایام خاک
مونس درگاه زندانبان خویشم در ماورا
جور شیدائی شدن باید کشد یک لا قبا
ابر باران زای حسم درتنیده با غبار
رعد طوفان زای جسمم در اختفا رفته کُما
غرش طوفانیم شاید زند برقی به ابر
بارش آب و گلم شاید دهد رنگ حنا
اختیاری من ندارم دلبر من عاقل است
انحنای چشم او هرگز ندارد رد پا
رازداری من ندانم دلربایم قائل است
خونبهای راز من، جزئیست از رمز شفا
چون هویدا شد حبیبم بر سرای قلب عشق
رخت بستم بر حبیب آبادگان، رخت قضا
پسگرایان را چنان برهم زدن عهدم شده
جمله، وزن و قافیه مرهم زدن هم هکذا
مرغ باغ عشق گشتم در همین ایام خاک
مونس درگاه زندانبان خویشم در ماورا
فلسفه وجودی خدا در علم کامپیوتر - The philosophy of God's existence in computer science
زای ,همین ,عشق ,باغ ,زدن ,شاید ,در همین ,گشتم در ,باغ عشق ,همین ایام ,عشق گشتم
درباره این سایت